تنها آرزوی من

کاش نباشم کاش زنده نباشم و نشنوم که بگی تمام شد ای کاش این قلب شکسته قبل رسیدن به اونروز فرو بریزد.که این  تنها آرزوی من هست بعد از آرزوی خوشبختی تو .و شنیدن صدای فریاد خاک را  که مرا در شبی مه آلود فریاد خواهد زد آنشب زود است زود به همان فاصله خنده و گریه یک کودک

 

حرفهای من به دل سمج خودم

وقتی تو این دنیایی که فکر می کنی عشق یک رنگ داره ولی می بینی بعد یه مدت رنگ می بازه باید به همه رنگ ها و همه  چیز این دنیا شک کرد باید به درستیش و مفهوم عشق شک کرد .کسی که میگفت عاشقتم الان می گه نیستم .کسی که به خاطرش حاضر بودم جونم رو هم بدم .میگه من نمی تونم با تو باشم و باید فراموشم کنی .ای بیچاره دله سمج من ببین چطور باهات بازی کردن.ببین چطور به همه چیز متهم شدی .......من شرمنده ات هستم که با تو اینکارها رو کردن .میدونم شکستی می دونم بارها شکستی و  و صدای شکستنت و اشک های شبانه رو کسی نه دید و نه شنید .آره دله من آخرش به تو اینو گفتن که داشتی بی خودی می تپیدی .می دونم که خسته شدی می دونم که شکستی میدونم که فریادت رو کسی نشنید .من از طرف همه اونهایی که به سادگیت و یکرنگیت خندیدند و پشت کردن. ازت معذرت می خوام .اما دله شکسته من می خوام بهت قول بدم  که دیگه جایی نمی مونی که  کسی دوباره به  سادگیت بخنده  .بهت قول میدم . آره می دونم دیگه خسته شدی . شاید دیگه هیچ چیز باورت نمیشه حق داری اما قوله من قوله نه دروغ وبهت قول میدم بر میگردیم جایی که بودیم .چون  این دنیایی لعنتی خیلی بو میده .خیلی بوی دروغ میده  .واین بو رو دیگه نمیشه تحملش کرد.دل سمج من چه حرفایی که شنیدی و چه روزایی که شکستی اما دوباره تپیدی .چون می خواستی حتی به قیمت سوختن هم وفادار بمونی .دله من می خوام منو ببخشی و بدونی زیاد منتظر نمیمونی خیلی زود و خیلی زود رها می شیم با هم رها میشیم .یک دل شکسته و یک جسم خسته .شاید تنها خاک مرحمی بشه واسه شیشه شکستت و تن زخمی و خسته من ما میریم  چون جای ما این جا نیست ما غریبه ایم .ما غریبه ایم بین همه آدمایی که عشق براشون مفهومی نداره و متغیر به زمانه  آره ما غریبه هستیم و بودیم که اومده بودیم بمونیم اما................... می ریم ایستاده  و عاشق می ریم 

تو همه زندگیه منی ساناز عزیزم

گفتی که نمیخوای دیگه کسی تو زندگیت باشه.

اما من میگم تو همه زندگیه منی.من شاید حتی تو گوشه قلبت هم دیگه جایی نداشته باشم..

اما بدون تو همه وجود منی و قلبم هم جزئی از وجودم.این ها شعر و شعار نیست .اینها صدا. و حرف دل یه کسی هست که به عشقش وفادار بوده و از این به بعد هم خواهد بود. تا قلبش میتپه و زنده هست به یادت میمونه. حتی اگه شروع دوباره به قوله تو غیر ممکن باشه

 و حتی اگه دوست داشتن یک طرفه باشه ولی با تمام وجودم حس میکنم ومطمئنم که هنوزم در اون قلبه بزرگت جای کوچیکی دارم و همین برای من به اندازه همه این دنیا ارزش داره

دیروز ..امروز..فردا ..وتا همیشه همیشه دوستت دارم و  هادی = ساناز

ساناز عزیزم عیدت مبارک

ساناز عزیزم عیدت مبارک

حرف برای نوشتن زیاده اما فقط همینو مینویسم.

من همونم که ۴ سال پیش گفتم دوست دارم .الان هم بعد ۴ سال میگم عاشقانه به یادتم و عاشقانه دوست دارم .حتی اگه تو فراموشم کنی

برای تو بهترینم

 

 بدون زمانی تموم میشه که من هم نباشم

پس اگه فکر میکنی .با فراموش کردن تو راحت میشم و عذاب نمی کشم

پس دعا کن که این زندگی لعنتی من هم زودتر تموم بشه .چون خودمم خسته شدم.از همه چیز از این دنیا از آدمهاش از زمین در دیوار.همه اون چیزایی که این دنیا رو ساختن .همیشه به این فکر میکنم که مگه یه آدم چقدر عمر داره .که بخواد چیزایی که دوستش نداره رو تحمل کنه.آینده مگه چییه آینده ای که توش عشق نباشه اون آینده بدرد نمیخوره من اون آینده رو نمی خوام .مگه میشه نقش بازی کرد و هر روز به کسی که دوستش نداری بگی دوستت دارم .چقدر میشه دروغ گفت.تو از من میخوای تو رو فراموشت کنم.فراموش کردن کی رو. فراموش کردن چی رو.فراموش کردن همه اون چیزایی که به امیدش زنده ام؟ .پس ازت خواهش میکنم از من نخواه فراموش کنم. کسی رو که عاشقانه دوستش دارم  چطور فراموش کنم.کسی رو که جزیی از وجودمه .من دیگه چیزی برای از دست دادن برام نمونده.جز امیدیا شاید هم رویای روزی که با هم باشیم  هر چند اگه این اتفاق رو نبینم و بمیرم  .و تو .آزادی که هر طور که میخوای تصمیم بگیری و زندگی کنی.فراموشم کنی یا ازم متنفر باشی که میدونم اینطور نیست .تکلیف منم مشخصه تا روزی که نفس میکشم دوستت دارم .روزی هم که می میرم باز با یاد تو و یاد همه اون روزایی که با هم بودیم چشمامو میبندم و می میرم .آره ساناز عزیزم آخر قصه ما شاید اینطور بشه.هرچند که میشد جور دیگه ای رقم بخوره.................دیروز .امروز .وتا همیشه همیشه دوستت دارم             هادی=ساناز                

۳سال میگذره .ومن هنوزم دوستت دارم.

و عشق متغیر نیست.

هنوزم ...........هادی=ساناز

ساناز عزیزم عیدت مبارک

 

۱ سا ل گذشت از آخرین باری که با هم بودیم .

۱ سال گذشت با همه درد وغم و تنهایی و انتظار

۱  سال گذشت و من با خاطرات روزهایی که با هم بودیم زندگی کردم.

۱ سال به یاد اون روزها .گریه کردم .خندیدم

 

هنوز هم الانکه می نویسم  گریه میکنم به خاطر همه چیزی که میشد بشه ولی نشد

 

به قول تو هرچی خدا بخواد همون میشه

امیدوارم هر جا  که باشی .سلامت و خوشبخت باشی

و من هنوزم منتظرتم....دوستت دارم ساناز عزیزم  و  ساناز گلم عیدت مبارک

 

 

 

 

پرواز را به خاطر بسپار. پرنده مردنیست

پرواز را به خاطر بسپار. پرنده مردنیست

 

 

هنوز هم بعد از گذشت ۱۰ماه فراموشت نکردم و تا ۱۰ سال دیگر هم فراموشت نمی کنم

 

و هنوز منتظرم .  ومنتظرت می مانم تا روزی که بدانی عشق متغیر نیست.

شاید هرگز این را نخوانی ولی خدا همیشه نوشته هایمان را  هر جا که بنویسم می خواند

هادی = ساناز

اگر بازآیی

به تماشا سوگند

و به آغاز کلام

              که اگر بازآیی

                              چشم من فرش قدم های تو ست...

 

 ۶ماه انتظار و تا بی نهایت انتظار که باز آیی .......

                                                                    انتظار و انتظار تا روزی که دیگر نباشم

 

هادی =ساناز

ساناز عزیزم  تولدت مبارک

 

تانفس میکشم دوستت دارم وهرگز فراموشت نمی کنم

 

هادی=ساناز

ساناز عزیزم دوستت دارم

سلام ساناز عزیزم ...

بیشتر از ۴ماه از آخرین نگاه می گذرد

شاید فکر میکنی که دارم فراموشت میکنم......اما به همون خدای بزرگ قسم که حتی یک لحظه هم فراموشت نکردم..........چون دوستت دارم .....و این دوست داشتن و عشق متغیر نیست و در هیچ شرایطی تغییر نمیکند

 

شاید نمی نویسی تا من بتونم فراموشت کنم ....اما یک عشق واقعی حتی به قیمت مرگ هم تغییر نمیکند........ومن هنوز هم منتظرم ...منتظر روزی که دوباره برگردی.....

ساناز عزیزم نا امید نیستم  ...و امیدم به خداست اما کجای کار را به خدا توکل کنم وقتی تو تصمیمت رو گرفتی

حرفهای  زیادی برای گفتن دارم .........اما دیگر کسی نیست که به حرفهام گوش بده ...جز یک جای خوب و شاید خاک شنونده خوبی باشه برای حرفهام.........چون من خیلی دیر کردم خیلی .....

هادی = ساناز

 ۱۱۴روز دور بودن از کسی که عاشقانه دوستش دارم

 

هادی = ساناز

برای زيستن دو قلب لازم است

قلبی که دوست بدارد قلبی که دوستش بدارند

قلبی که هديه کند قلبی که بپذيرد

قلبی که بگويد قلبی که جواب بگويد

قلبی برای من قلبی برای انسانی که من می خواهم

تا انسان را در کنار خود حس کنم

 

هادی= ساناز

ای که گفتند آشنایی با غریبان مشکل است

آشنایی می توان اما جدایی مشکل است

 

 

هرگز به بی تو بودن عادت نمی کنم

هرگز به بی تو بودن عادت نمی کنم

....و من آن روز را انتظار مي كشم تا دوباره برگردی

حتي روزي

که ديگر

نباشم

هادی=ساناز